0113

مثل باد سرد پاییز غم لعنتی به من زد
حتی باغبون نفهمید ... که چه آفتی به من زد
رگ و ریشه هام سیاه شد , تو تنم جوونه خشکید
اما این دل صبورم به غم زمونه خندید

 

آسمون مست جنونی آسمون تشنه ی خونی
آسمون مست گناهی آسمون چه رو سیاهی
اگه زندگی عذابه یه حبابه روی آبه
من به گریه ها می خندم می گم این همش یه خوابه

 

مثل باد سرد پاییز غم لعنتی به من زد
حتی باغبون نفهمید ... که چه آفتی به من زد

 

آسمون تو مرگ عشقو توی یاخته هام نوشتی
این یه غم نامه ی تلخه که تو سر تا پام نوشتی
من به لحظه ی شکستن اگه نزدیک اگه دورم
از ترحم تو بیزار ... که خودم سنگ صبورم

 

آسمون پیشم شکستی من دیگه رو پام می مونم
منو از تنم بگیری تو ترانه هام می مونم
اگه زندگی عذابه یه حبابه روی آبه
من به گریه ها می خندم می گم این همش یه خوابه

 

مثل باد سرد پاییز غم لعنتی به من زد
حتی باغبون نفهمید ... که چه آفتی به من زد

 

آسمون تیشت شکسته من دیگه رو پام می مونم
منو از تنم بگیری ... تو ترانه هام می مونم !

 

نظرات 1 + ارسال نظر
هومن سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:23 ق.ظ http://delakm.blogsky.com

سلام.پیله بودن خوبه چون امید به پرواز و تو قلبش داره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد