0019

دیروز یکی از بهترین روزای زندگیم بود

1روزی که هیچ وقت فراموش نمیشه

 

روزی که تاآخرعمر تک تک ثانیه هاشو مرورمیکنم وپرمیشم از عشق....

 

ازآرامش..


وقتی با تو حرف می زنم،دلم نمیخواهد خورشید در آسمان چهارم به خواب برود.عطرخوش تو در اتاقم می پیچد،پرده ها به رقص در می آیند،سقف اتاقم پرازستاره وفرشته می شود ماه انقدر پایین می آید که می توان لمسش کرد.

مسعودم،فقط تو می توانی بی آنکه در را باز کنی وارد قلبم بشوی ونام مقدس عشق راروی تک تک سلولهایم بنویسی.فقط تو می توانی بی آنکه دست در گردن کلمات بیندازی رگهایم را پراز شعر کنی.....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد