0063

امروز صبح از ذوق و هیجان داشتم پس میوفتادم

واقعا قلبم داشت از سینه میزد بیرون همیشه دیدنت واسم زیباتر وهیجان انگیزتر از قبل میشه

یه جور خاصی عشقم بیشتروبیشتر میشه

از خوشحالی وهیجان وعشق اصلا زبونم بند اومده بود

چشمات داشت با چشمام حرف میزد

اینکه همیشه میتونیم با چشمامون زمان زیادیو با هم حرف بزنیم خیلی فوق العاده وارامش دهندست وقتی تو راه خیلی آروم دستامو گرفتی تو دستات ونوازششون کردی ومثل همیشه بوییدی و بوسیدیشون تمام وجودم پر از احساس آرامش شد

وقتی کنارمی تمام جسمو روحم پراز احساس امنیت میشه

احساس میکنم کلمات تو بیان احساس ما واقعا عاجزند و همه چیز توی نگاه وقلب من وتو قابل لمسه

وقتی باهم رفتیم  تواتاق دکترم(روانشناس)سکوت کردم تا بیشتر تو صحبت کنیو صدای مهربونتو بیشتر بشنوم

همه احساسم تمام زندگی من همه کسم تویی

به خاطر همه چیز ممنونم عشق همیشگی من


نظرات 2 + ارسال نظر
خاکستری چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:34 ب.ظ http://adamgray.blogsky.com

خدا کنه همیشه عشقت همین جور بااحساس توصیف بشه

ممنون

اخگر چهارشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:10 ب.ظ http://www.blogfa.com

احساس
عشق
دوست داشتن
واژه هایی غریبه برای من ، تو و همه ی آنهایی که
از بودن ِ دیگری خوشحالند.
کاش از بودن ِ خود خوشحال بودیم.

از اینکه هستمو نفس میکشم خوشحال بودموهستم وگرنه هیچ گاه به چنین عشقی نمیرسیدم این شرط داشتن عشق واقعییه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد