-
0031
پنجشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1391 23:25
دلــــم یک مزرعه می خواهد یک تـــــو یک مـــن و گندم زاری طلایی رنگ که هوایش آکنده با عطـــر نف س های تــــو باشد
-
0030
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 21:32
نخستین نگاهی که ما را به هم دوخت، نخستین سلامی که در جان ما شعله افروخت، نخستین کلامی که دلهای ما را به بوی خوش آشنایی سپرد وبه مهمانی عشق برد، پر از مهر بودی پر از نور بودم، همه شوق بودی همه شور بودم،
-
0029
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 21:28
چشم و دل حریصم از دیدن تو سیر نمی شه راز و رمز عـشق تو هیچ جوری تعبیر نمی شه دعای خیرم می خوام سرمه چشمونت کنم از هر چی چشم بد که هست یه جوری پنهونت کنم
-
0028
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 21:26
دوست دارم خدایا دوستش دارم....مراقبش باش همه وجودم دوست داشتنته دوست دارم
-
0027
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 21:07
در آغوشم بگیر این بار بی پروا تر از قبل نگهدارم میان مرز دستانت لبانم را ببوس و مست مستم کن و نگذار از لبانم عشق بگریزد تنم را داغ و سوزان کن تو با حرم نفس هایت و کاری کن که آرامش بگیرد جان بی تابم در آغوشم بگیر این بار بی پروا تر از قبل و بگو که مال من هستی و بگذار از وجودت کام جویم ٫ جان بگیرم کنارم باش تا فردا و...
-
0026
چهارشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1391 21:02
آغوش تو سایه گاه خستگی من است آغوشی که میدانم همیشه به روی من باز است و من لحظه به لحظه ی زندگیم را به امید آرمیدن در آغوش تو سپری میکنم دستهای من غرق التماسند برای در آغوش گرفتن تو ... منی که خسته از دست خنجر روزگارم برای رسیدن به آرامش در کنار تو لحظه شماری میکنم....
-
0025
دوشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1391 22:31
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 آرامـ آرامـ میبوسمتـــــــ انــــــقدر کهـ طرحـ لبهایمـ رویـ تمامــــ تنتـــــ جــــا بمانـــــد بگـــــذار آغوشـ تــــو تـــنهــــــا قلمرویــــــ من بــــــــاشـــــد یهـ چــــــیز رو از تهــ دلمـ بگمـــ : نفســـــهــــام فقـطـ برایـــــــ...
-
0024
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1391 14:30
بعضی وقتا خیلی سخته که خودتو به اون راه بزنی و تظاهر کنی به چیزی که نیستی...چیزی که تو قلبت اذیتت میکنه...حتی بعضی وقتها تبدیل به بغض میشه ولی تو قورتش میدی و سعی میکنی چهرت چیزی که تو دلت میسوزونتتو نشون نده همه چیزو عادی نشون بده...بعضی وقتها دلم میخواد منتال ریتارد بودم...بعضی وقتها نفهمیدن چه خوبه...داشتم خفه...
-
0023
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1391 12:31
گویی جهانم زیر و رو می شود آن هنگام که هـُـرم ِ نفس هایت زیباترین سمفونی را در گوش هایم می نوازد
-
0022
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1391 12:27
زیر پلکت سایه بانم میدهی؟ سوختم آیاپناهم میدهی؟ آتشی افتاده بر جان ودلم قطره آبی برلبانم میدهی؟ میهمان جان جانان گر شوم میزبانی را نشانم میدهی؟ تابیاسایم دمی در پای عشق زیر چترت سر پناهم میدهی؟ ای جواب پرسش بی پاسخم عشق را آیا نشانم میدهی؟ رو مگردان نازنین با گوشه ی چشمت بگو درشرارچهره ات یک بوسه گاهم میدهی؟ سوهان می...
-
0021
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1391 12:24
نمیدانم از کجا شروع کنم و از چی بنویسم، خیلی حرفها دارم برای گفتن، خیلی حرفها برای شنیدن.می خوام از دلتنگیام بنویسم، می خوام از بغضی که تو سینمه بگم. می خوام از گریه ها و خلوت های شبانه بنویسم، می خوام از آغاز تولد بگم، می خوام از موقعی بگم که تمام وجودم را ، قلبم را، احساسم را تورا حس کردم و بهت نزدیک شدم. می خوام از...
-
0020
یکشنبه 24 اردیبهشتماه سال 1391 12:22
تو فقط مال همین قلب پر احساس منی شب من با تو سحر خواهد شد تو نمی دانی من . . . چه قدر عشق تو را می خواهم تو بخوان تا همه احساس شوم کاش می دانستی . . . شعرهای دل من پیش نگاه تو به خاک افتاده است به سرم داد بزن . . . تا بدانم که حقیقت داری این همه عشق برای دل تو ناچیز است آسمان را به زمین وصل کنم؟ یا زمین را همه لبریز ز...
-
0019
دوشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1391 13:45
دیروز یکی از بهترین روزای زندگیم بود 1روزی که هیچ وقت فراموش نمیشه روزی که تاآخرعمر تک تک ثانیه هاشو مرورمیکنم وپرمیشم از عشق.... ازآرامش.. وقتی با تو حرف می زنم،دلم نمیخواهد خورشید در آسمان چهارم به خواب برود.عطرخوش تو در اتاقم می پیچد،پرده ها به رقص در می آیند،سقف اتاقم پرازستاره وفرشته می شود ماه انقدر پایین می آید...
-
0018
چهارشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1391 18:31
زمانی که در کنارم نیستی تمام غمم،به تعداد دردهای دلم است که کسی را برای گفتنش ندارم ! اما گاهی هستی!تنها گاهی! آن زمان تمام غمم یکیست! که هستی و نمیتوانم زبان باز کنم ... خنده ات زیبا تر از آنست که بخواهم لحظه ای نبینمش ... پس باش!یک غم از هزارش بهتر است!خنده ات را هم دارم!آن یکی را هم می زداید ...
-
0017
جمعه 8 اردیبهشتماه سال 1391 23:57
عاشق باش چون این راه مقدس است و پایان راه شیرین تر از گذشته است !! از راه دور تو را میپرستم ای قبله ی امید من !! از راه دور به تو عشق میورزم تا دیگر فاصله ها را احساس نکنی !! از راه دور درد دل هایم را به تو میگویم و تورا در آغوش محبت های خودم می فشارم !! آری از همین راه دور هم میتوانی دست در دستانم بگذاری و با هم قدم...
-
0016
جمعه 8 اردیبهشتماه سال 1391 23:32
داستان جالبیه حتمابخونش روزی یک زوج،بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند.آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول ۲۵ سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختی شون رو) بفهمند… سردبیر میگه:آقا واقعا باور کردنی نیست؟...
-
0015
جمعه 8 اردیبهشتماه سال 1391 23:28
بعضی وقتا باهات قهرم یعنی نذار قهرکنم . یعنی برم گردون و سفت بغلم کن . سرم رو بچسبون به سینتو بگو : زهرمار وقهر............. مگه میذارم قهرکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مگه الکیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA
-
0014
چهارشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1391 19:16
دلم لکـــ زدهـــ برای یکـــــ ـعاشقانهـ ے آرامـ کهـ مــــرا بنشانـے روی پاهایت و بگذارے گله کنمـ از تمامـ این کابوس هایـے کهـ چشمـ تو را دور دیدهـ اند و دلتنگیـ را بهـــانهـ کنم و سرمـ را پنهــــان کنمـ توی گودے گردنتــــ و تمامـ ریهـ امـ را پر کنمـ از عطـــر مردانهـ اتــــــ امشَبــ دلَم حـُضورِ مـَردانه مـے خواهَد...
-
0013
چهارشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1391 15:09
سلام آروم جونم حالم خیلی گرفته بود ،حال بد بد بد بد بدی دارم میخوام الان یه نفس عمیق عمیق عمیـــــــــــــــــــــــــــــــــــق بکشم تا دلم کمی تسکین پیدا کنه دارم سعی میکنم همه چیز رو درست کنم..از شر هر چیزی که روانم رو آزار میداد خلاص شم...از همه ی بند هایی که اطرافم رو گرفته بود همیشه با بغض حرف زدن سخت است اما...
-
0012
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1391 21:50
جان چقدر این کلمه جون گفتنت رو دوست دارم وقتی بهم میگی جون دلم پرمیزنه واست . نمیدونی دوست دارم اون لحظه جونم رو فدات کنم .چقدر صدات بهم ارامش میده . لحظه های که کنارت هستم ارامش دارم مسعودم عزیزدلم باور کن گاهی اینقدر دلم برات تنگ میشه که نگو من هرلحظه به تو فکر میکنم درحالی که تواز من دور هستی . دستانم تمنای دستانت...
-
0011
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1391 21:30
میخوامـ حرف بزنمـ باهاتــ .. حـرفای دلــمو با تو قسمتــ کنمـ..و تو همـ حرفــ بزنی و سکوتــ نکنی دوس ندارم فقط من حرف بزنم وتوسکوت کنی میخوام حرفاتو بزنی حتی اگه تلخ باشن حتی اگه ساعت ها به گریه وادارم کنن دلم پره ازحسرت کنارت بودنواحساس نفسهات لمس وجودت امنیت نگاهت
-
0010
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1391 18:25
خب دلم گناه داره مگه روزآخر که گفتم میذارمش پیشتو میرم قول ندادی مواظبش باشی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
0009
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1391 17:47
دیشب هق هق گریه هام دل خودم رو هم خون کرده بود یعنی دلم برای خودم سوخت اونم خیلی !!! وشام سوت میکشن دیشب اصلا خوابم نمیبرد همش دنده به دنده میشدم و گاهی شدیدا اشک میریختم و گاهی وسطش میخندیدم !! دلم یه بغل میخواد برای گریه برای ارامش!ادلم بوس میخواد بوس کردن موهات رو خیلی دوست دارم !!! گریه کردم باز ،اعصابم ریخت بهم...
-
0008
دوشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1391 13:41
زیبایی زندگی به اینه که تو از من دور باشی و من برای اومدنت لحظه شماری کنم به اینه که وقتی خدای نکرده دعوامون شد با یه گوشه چشم دنیای اشتی و محبت رو بهم پرت کنیم انگار نه انگار که قهر بودیم به اینه که وقتی صدام میکنی جوابتو ندم نه اینکه برام مهم نباشه برای اینکه پاشی بیای طرفم ببینی که چی شده جوابتو ندادم اونوقت بفهمی...
-
0007
دوشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1391 11:09
تو خود می دانی چگونه قلبم را تسخیر کرده ای ذره ذره عاشقم کردی ذره ذره در لابه لای دریچه های قلبم رخنه کردی ....... همین حالا که می نویسم چقدر دلتنگتم دلتنگ نگاه کردنت دلتنگ بوئیدنت دلتنگ بوسیدنت اما تو همین جایی درست وسط نیم کره های قلب من امشب تا صبح در آغوش تو می خوابم و حرف های دلم را در گوش تو همچون لالایی زمزمه...
-
0006
یکشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1391 11:07
به نام خداوند مهربانی که قلب مرا و سراپای وجودم را از عشق به تو لبریز ساخته ، عشقی که هر لحظه فزونی می یابد و بی قراری را در دلم برپا می کند. به نام خدایی که تو را برای من آفرید، و مرا برای تو و هردوی ما را برای خودش. خدایا ! تو را سپاس می گویم که چنین گوهر ارزنده ای را به من ارزانی داشتی. تو را سپاس می گویم که چنین...
-
0005
یکشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1391 11:06
ای کاش فریاد میزدم / فریادی بلند / از صمیم قلب/ فریاد میزدم و میگفتم خدااااااااااااا عشقمو سریعتر به من برسون / خداااااااااااااااااااااااا منی ک هیچ قدرتی ندارم و تو هم هر نعمتی که خوای به من میدی میشه لطف کنی عشقمو هم بهم بدی .....خواهش میکنم خدااااااا من دیگه چیکار کنم ...گریه کنم خوبه خدااا تو که اشکمو داری میبینی...
-
0004
شنبه 2 اردیبهشتماه سال 1391 22:29
من هرگز از تو جدا نمی شوم عشقم تا ابد تا مرگ تا لحظه ی آخر عمرم همونطوریکه عهد کردیم می مونم فقط تو رو دارم فقط تو عشقمی فقط با تو خوشبختم فقط تو رو دوست دارم تو رو تو رو تو رو...بازم بگم؟ .... اسمت را در قلبم حک کرده ام تا با هر طپش تو را یاد کنم Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA
-
0003
جمعه 1 اردیبهشتماه سال 1391 20:24
با تو عاشق ترینم سلام تنها بهونه قشنگ زندگیم.. داشتم فکر می کردم.. عشق من دوست داری اینبار از چی برات بگم؟ دوست داری که از حسمون برات بگم؟؟ پس گوش کن می دونی حسی که با تو بدست آوردم یه حس کاملا متفاوته حسی نه از جنس زمین. آره یه حس آسمونی می دونی چرا این رو می گم؟ آخه حس زمینی یه جور حس زودگذر و انزال پذیر اما.. اما...
-
0002
جمعه 1 اردیبهشتماه سال 1391 18:58
دلم بد جوری هواتو کرد. تو همین لحظه، همین الان که بهت زنگ زدم ، دلم برات پر کشید. کجایی عشق خوب من؟ دلم هوای بودن کنار تو رو داره. هوای بوسیدن دستات. هوای در آغوش گرفتنت رو داره. آخه این چه زندگییه که من دارم؟ چرا دوری؟ چرا فاصله؟ چرا باید یک عده به هر دلیل بین من و تو دیوار بکشن. دلم پره از هر کسی که سر راه من برای...